باز باران
|
|

باز باران بی ترانه…باز باران با تمام بی کسی های شبانه…می خورد بر مرد تنها…میچکد از سقف خانه…باز می آید صدای چک چک غم…
باز ماتم من به پشت شیشه ی تنهایی افتاده…نمی دانم…نمیفهمم کجای قطره های بی کسی زیباست؟…نمیفهمم چرا مردم نمیفهمند که آن کودک…که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد کجای ذلتش زیباست.؟
نظرات شما عزیزان:
|
|
[+]
نوشته شده توسط سلطان قلبها در 11:56 |
| |